هرچه صورت هست در عالم سراسر روی توست
ناوک ابرو
در دستگاه سهگاه و گوشه سلمک مناسب است
وزن عروضی: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ
بحر: رمل مثمن محذوف
هرچه صورت هست در عالم، سراسر روی توست
سیـرت و پنهانی هر چهره، خُلق و خوی توست
هرکجا روی آورم، روی تو آید در نظر
هرچه میبینم، همه از ناوک ابروی توست
هر دو عالم نزد ما خال و خط روی تو است
موی من یک سلسله از طره گیسوی توست
از زنخدانت گریزد هر که بیرونی بود
آن که بیرونی بود، آشفته از آن موی توست
هر دمی در هر نفس فریادم از دست تو بود
شد جگر پرخون و خونش از لب دلجوی توست
غم خورم تا سوز دل بر تارک ماتم زنم
غم چه باشد تا مشامم پر ز عطر و بوی توست؟!
فاش میگویم که تو ذاتی و باقی جلوهاند
گرچه مستوری، عیانی، «های» هر دل «هوی» توست
چهره چهره، ذره ذره، عالم از خُرد و کلان
حُسنی از روی تو و آن صنعت بازوی توست
من کیام؟ دلدادهای، آوارهای بیهر نشان
عاشق بیپا و سر، گمگشتهای در کوی توست
آرزوی کوی تو کرده نکو را دربهدر
خسته باشد تن، ولی جان دم بهدم همسوی توست